مهارت های نرم

تو این نوشته میخواییم در مورد مهارت هایی صحبت بکنیم که منه طراح اگر اونهارو بلد باشم بهتر و سریعتر میتونم رشد کنم و نسبت به بقیه افرادی که تو این حوزه کار میکنن جلوتر باشم.

سعید رنجبر

بخشی از دوره طراحی محصول مقدماتی

 

تو این نوشته میخواییم در مورد مهارت هایی صحبت بکنیم که منه طراح اگر اونهارو بلد باشم بهتر و سریعتر میتونم رشد کنم و نسبت به بقیه افرادی که تو این حوزه کار میکنن جلوتر باشم.

هر موضوع فنی که یاد بگیریم ممکنه یه جایی به دردمون بخوره و یه بخشی از کارمون رو کمک کنه ولی این قبیل مهارت ها که بهش مهارت های نرم اصطلاحا میگن علاوه بر حوزه کاری، تو بقیه بخش های زندگی هم خیلی کمکمون میکنه.

حالا تو دسته بندی معمول که الان داره بحث میشه در موردش دو موضوع رو از هم دارن تفکیک میکنن اونم به نظر من برای شناخت بهتر هست و اینکه بریم جز به جز یاد بگیریم.

  • مهارت های فنی (Hard Skills)
  • مهارت های نرم (Soft Skills)

مثلا ممکنه یه نفر بتونه به خوبی با یه نرم افزار کار کنه ولی آدمی باشه که خیلی حوصله گوش کردن به دیگران رو نداشته باشه.

از اونور هستن کسایی که خیلی خوب ارتباط میگیرن و احساسات خودشون رو مدیریت میکنن ولی خیلی مهارت فنی بالایی ندارن.

اینا لازم و ملزوم همدیگه نیستن به نظرمن ولی اگر کنار همدیگه قرار بگیرن ترکیب موفقیت آمیزی رو ممکنه رقم بزنن.

و قطعا آدمهایی که مهارت ها و تخصصهای ویژه ای دارن جایگاه خودشون رو پیدا میکنن.

اما یه وقتایی ما برای رشد تو یه حوزه کاری و یه تخصص نمیتونیم تنها به مهارت های فنیمون تکیه کنیم.

مثلا یوکس رو شما در نظر بگیر:

علاوه بر اینکه باید به مسایل فنی مسلط باشی و بتونی به خوبی وایرفریم طراحی کنی از اونور نیاز به مهارت همدلی داری. تا بتونی خودت رو جای کاربر استفاده کننده بزاری و از نگاه اون محصولت رو بسنجی و طراحی کنی.

یا مهارتی مثل گوش دادن تو مصاحبه ها به شدت به کار میاد. چون تو میشینی پای درددل یکسری ادم که قراره براشون یه محصولی بسازی و کمکشون کنی.

حالا با این مقدمه بریم سراغ مهارت ها و درباره اونا یکم صحبت کنیم.

اینجا یکسری رو اوردم ولی اینا همش نیس و صرفا مهمترین هاش نوشته شده و یادمون هرچی بیش یاد بگیریم پخته تر میشیم.

 

مهارت هایی که یه طراح نیاز داره:

 

  1. گوش دادن فعال

تصور کنید تو اتاقی نشستید و پر از مهمون هست و همه دارن باهمدیگه حرف میزنن

و شما داری با بغل دستی خودت صحبت میکنی.

شاید همه اون همهمه هارو بشنوی ها ولی فقط به یه نفر داری گوش میدی.

به این میگن گوش دادن فعال

فارغ از صدا و نویز محیط داری حرف دوستت رو میشنوی

چندتا ترفند برای اینکه به یه شنونده خوب تبدیل بشیم:

  1. رویتان به سمت گوینده باشد و تماس چشمی را حفظ کنید
  2. به کلمات گوش کنید و سعی کنید آنچه را که می گوید تصویر سازی کنید
  3. حرف او را قطع نکنید و «راه حل های» خود را تحمیل نکنید.
  4. صبر کنید تا سخنران مکث کند و بعد سوالاتی برای شفاف سازی، بپرسید
  5. تنها برای اطمینان از اینکه متوجه مطلب شده اید سؤال بپرسید
  6. به طور منظم به سخنران بازخورد دهید (کلامی یا غیر کلامی) نشون بدید که دارید گوش میدید. با تکان دادن سر یا گفتن کلماتی مثل بله. اوهوم. خب.
  7. واکنش نشان بدید. جایی که مطلب مهمی رو میگه حتما واکنش نشون بدید تا بیشتر در موردش حرف بزنه
  1. درک طرف مقابل یا همدلی

این یکی از مهمترین ویژگی های یک طراح هست.

ما باید بتونیم خودمون رو جای طرف مقابل بزاریم و از دید اون هم دنیارو نگاه کنیم.

متهمش نکنیم که عی بابا چه گیجه!!

بهش حق بدیم و درکش کنیم تا بتونیم راهکار براش درست کنیم.

البته لازم نیست به صورت فیزیکی، شخصا با فرد باشیم. با استفاده از نقشه های گرمایی (heat maps)، تجزیه و تحلیل، نظرسنجی ها، تست کاربر پذیری و مانند آن، می توانیم الگوهای تکراری را مشاهده و در مورد کاربران به فهم درستی برسیم. اگر مشتریان به طور مداوم با پشتیبانی تماس گرفته و می پرسند چگونه یک کاربر جدید اضافه کنیم، ما می توانیم سرخوردگی و سردرگمی آن ها را درک و آن را از طریق طراحی مرتفع کنیم.

آنچه بر خود میپسندی بر دیگران نیز بپسند

  1. کار تیمی (هماهنگ شدن با تیم)

همسو شدن با تیم و اولویت دادن شرایط تیم به خواسته های خودمون باعث میشه بتونیم تو کارهای تیمی دووم بیاریم. یه وقتایی کارهای تیمی خلاف خواسته های ماست و اگر اینطور مواقع ساز مخالف بزنیم ممکنه به راحتی از تیم حذف شیم.

یاد بگیریم چطور تو تیم ها نظرمون رو بگیم. یا از نظرات دیگران انتقاد کنیم تا دوستی و رفاقت تو تیم حفظ بشه.

و اینکه نظرات فنی یه نفر هیچ ربطی به شخصیتش نداره. ممکنه من کار یکی رو دوس نداشته باشم ولی با خودش خیلی هم حال کنم. یا برعکس.

همیشه نظرتون رو با کلمه به نظر من، طبق تحقیقاتی که داشتم، به باور من و… بیان کنید.

اگر دفاعی دارید بازم از روی دانش حرف بزنید.

سعی کنید پیروزی پروژه و تیم رو به منافع شخصی اولویت بدید.

  1. مهارت سوال پرسیدن

اگر یه چیز شمارو نجات بده تو کار طراحی اون مهارت سوال پرسیدن هست. هرچقدر خوب سوال بپرسید بهتر جواب میگیرید. و هرچقدر خودتون بخوایید حدس بزنید درصد اشتباه خیلی بالا میره.

برای کشف هرچیزی بپرسید تا بخوایید حدس بزنید. اگر یه چیز رو از زبان خود آدمها بشنوی خیلی بهتر از اینه که خودت حدس بزنی.

  1. هوش هیجانی (توانایی درک احساسات و عواطف خود و دیگران)

یکی از مهارت هایی هست که کمک میکنه در هر لحظه اشراف خوبی به هیجانات و احساسات خودمون داشته باشیم و همینطور احساسات دیگران رو درک کنیم.

اینکه من بدونم کجا چه حرف بزنم و چه کاری رو انجام بدم یکی از توانایی هایی هست که به شدت توی رشدم کمک میکنه مخصوصا تو کارهای تیمی که نیاز به درک هم تیمی ها داریم. هوش هیجانی مبحثش خیلی گسترده است و توصیه میکنم حتما دربارش بیشتر بخونید و روی تقویتش حسابی وقت بزارید.

  1. توانایی برنامه ریزی

وقتایی که داریم انفرادی کار میکنیم این خیلی بهمون کمک میکنه که بین کارو زندگی تعادل برقرار کنیم و روی جفتش برنامه ریزی داشته باشیم و بهشون اهمیت بدیم.

اینطوری میتونیم به کارفرماها و پروژه های مختلف راحتتر جواب بدیم و برنامه ریزی برای همه بخش ها هم بهتر میتونه انجام بشه.

برای تقویت این مهارت برای هر بخش از زندگی یه تایمی قراربدید

مثلا از ساعت – تا – تفریح یا از فلان تا فلان ساعت کار و همینطوری

بعد از چند هفته اینارو بررسی کنید ببینید کدومش کار میکنه کدومش نه

انقدر بهینه بشه که بشه از روش یه چرخه عادت خوب درست کرد.

  1. مدیریت زمان

ما در کنار توانایی انجام یه کاری باید بتونیم زمان انجام اون کارو مدیریت کنیم. برای سازمان یا کارفرمایی که داریم باهاش کار میکنیم گاهی وقتا زمان بسیار بسیار اهمیت پیدا میکنه. پس من باید به نوعی بتونم زمان های فردی و کاری رو برنامه ریزی کنم تا کارها با کیفیت و در زمان مناسب جلو بره.

تمرکز روی کار بهره وری رو افزایش میده و کمک میکنه زمان کمتری رو روی کار بزارم و خروجی خوبی بگیرم

از طرفی وقتی با یکی از متدهای توسعه پروژه مثل اجایل داریم کار میکنیم باید بتونیم زمان تقریبا دقیقی به تیم گزارش کنیم. یا وقتی با تیم های مختلف داریم کار میکنیم مدیریت زمان انجام کارها و اعلام تایم خیلی خیلی مفیده.

برای اینکار شروع کنید چندتا از پروژه ها و کارهاتون رو زمان بندی کنید و ببینید چقدر زمان میبره انجام بشه و تاخیر و تسریع زمان هارو یادداشت کنید. تا به یه معیار حدودی برسید از توانایی زمانی خودتون.

همیشه هم دقیق نیست یه وقتایی حال نداریم کاری رو انجام بدیم طول میکشه.

یه وقتایی هم برعکس!

  1. عدم تعصب روی ایده خود

ما کلا با پارامترهای نسبی داریم کار میکنیم پس بهتره روی ایده ها و عقاید خودمون خیلی پافشاری نکنیم و سعی کنیم از زوایای دیگه بهش نگاه کنیم و احتمالات رو بسنجیم.

  1. ریسک پذیری

یه طراح بهتره ذهن بازی داشته باشه تا بتونه ایده هارو درک کنه و خلاق باشه. عمرا این ایده بگیره!! فکر نکنم جواب بده!! بجای اینا سعی کن یه بار اون ایده رو تست کنی ببینی چی میشه.

  1. مهارت داستان گویی یا ارایه

هر چقدر کارمون قوی باشه ولی نتونیم خوب ارائه بدیم خیلی موفق نمیشیم.

یادمه تو شرکتی کار میکردم یکی بود ارائش خیلی خوب بود. کارو ما میکردیم ولی اون هر کاری میکرد به خوبی ارائه میداد.

همیشه به چشم میومد و ما هم شکسته نفسی پیشه کرده بودیم و …

به هر حال

قدرت داستان گویی و بیان اون بطوری که مخاطب همون مطلب رو تصور کنه و بتونه درکش کنه خیلی مهارت قوی برای انتقال پیام هست.

نکته: شناخت کسب و کار

درکنار همه این مهارت ها بهتره ما دانش خوب و قابل قبولی از بحث کسب و کار داشته باشیم. و بدونیم بیزنس چه مدلی کار میکنه. اصلا حلقه ارزش چیه و چه چیزهایی برای یه کسب و کار ارزش بوجود میاره.

اینکه شما یه دیزاین طراحی کردی که با مهارت بسیار بالایی گریدبندی شده و کانترست رنگها با دقت انتخاب شده تا چشم کاربر اذیت نشه خیلی خوبه ولی باید بدونی این مسایل چه تاثیری روی کسب و کار طرف میزاره و چه کمکی بهش میکنه. اصلا قشنگی و اصولی بودن طرح چقدر به بیزنس کمک میکنه!

من یادمه به مدیر شرکتی از ویژگی های طرحم میگفتم یهو وسط حرفم پرید گفت مهندس اینی که داریم داره کار میکنه و پولشم میاد دیگه چه نیازی به بهینه سازی هست؟!

اون موقع مبتدی بودم و یکم ناراحت شدم ولی بعدها فهمیدم راست میگه. اصلا چه نیازی هست.

منه طراح باید این بخش اصلا چه نیازی هست رو یاد بگیرم! تا بتونم کارفرما رو مجاب کنم طرح منو بخره.

مورد آخر اینکه یاد بگیریم طرحهامون همیشه قرار نیس همونطوری بمونن و قراره رشد کنیم. اگر الان طرح ضعیفی طراحی میکنیم هیچ اشکالی نداره.

دنیا داره بهتر میشه و ما هم سوار همون جریانیم.

دمتون گرم تا اینجا بودید.

این آخرین قسمت از دوره طراحی رابط کاربری پیشرفته بود.

دو قسمت آخر علاوه بر کارتون همه جا به دردتون میخوره.

و کمک میکنه تو روابط اجتماعی و کاریتون رشد کنید.

این دو قسمت رو سعی کنید بارهاو بارها گوش بدید.

و هر انتقاد یا پیشنهادی که کمک کنه تا این دوره بهتر و بهتر برگزار بشه رو حتما از طریق ایمیل و یا پیام تو تلگرام بهم برسونید.

هر جا نیاز دارید تا مطلبی رو یاد بگیرید و یا براتون جالب که منم اونو به دوره اضافه کنم حتما بهم یاداوری کنید.

هرجا هستید شاد باشید و آزاد که زندگی یه فرصت کوتاهه و باید بهترین استفاده رو ازش بکنیم.